Thursday, June 1, 2006

Zibahu Karbassi

______________



AH MİN-EL AŞK Hattat: Yunusi
_______________

زیبا کرباسی

کُلاژ 4ه




ما بزرگ شده ایم و هر چه در جهان با ما بزرگ
اما نمی دانم چرا ه ه ه وقتی عشق می تپد اینگونه ناگهان
به رسم نوجوانی ه ه ه شانزده ساله می تپد
دیوانه می تپد و تپانچه ی خالی اش را مدام سوی من شلیک می کند

خالی و من خالی

هرّی می ریزم و هی هرّی و هی فرو...ه
ما بزرگ شده ایم و هر چه در جهان با ما بزرگ


و هر چه درجهان در من حنّاق می شود انگار
وقتی هنوز از صدایی خالی ه ه ه اینچنین دلم می لرزد
هر جا کمی داغ می شوم ه ه ه دستی بلند می شود
شِلپ از پشت بر پشتِ سرم می کوبد
سرم تا سینه خم می شود که مهربان ترین سینه همین است

دستی دیگر هم دست و پایم را که ولنگ و واز و ولخرج و بی قرار سوداییده بود فوری جمع می کند می گذاردش جایی که جایش همین جا اینجاست در آغوش امن خودم زیبا!ه

حرف اول را نگفته ه ه ه حرف آخر را زده‌ايم!ه


و باز چشم‌هايم را كه بسته بوديد وهُلم می دادید


سوی به سوی به سویی...ه


بچرخ! اين يكي پايت را بلند كن! آن يكي را ببند! كمي بيشتر! كج! راست! آها برگرد! كمي كمرت را خم كن! نه بالا بده بيشتر! كمي پایین
بیا آها!ه

بكوب! تو بكوب! تا پارگي ام بكوب! تا ته استخوانم شايد
اين نشد يك دور ديگر تو بيا رو! يا از بغل اين كمي بهتر است


بیا تو ه ه ه ه توبیا
ه ه ه ه ه تو

من سَن سیزنِی نَرم ه ه ه ه اُ لرَم سَن سیز مَن
مَن سَن سیز مَن ه ه ه ه سَن ه ه ه مَن

حرف اول را نخوانده ه ه حرف آخر را خورده ایم

رختخواب من درست بر عکس دلم کمی کوچک است برای شما اینجا با من تنها یک نفر جا می گیرد آن هم از جنس مذکر یعنی مرد ه ه ه بی برو برگرد!ه

حالا ای دُر دانه دانه از تبار خود و خودی تر از خود
عزیزترین آفریده ام از جنس کهنه ی آتش
دیدی! ه ه ه ه اینجا هم تبعید را برگزیدی
این جهان و این همه سوراخ!ه
جز خانه ی تو هر جای همه جای دنیا خانه های توست
تا حتی نامت را فراموش کنی
زیبا خدایی که رازش را تنها ه ه ه یک بار با تو
در میان گذاشت

دیدی!؟ه ه ه سربه راهی به ما نمی آید
حرف اول جیغ ه ه ه ه حرف آخر جغجغه
بلعیده ایم همه را

ما بزرگ شده ایم و هر چه در جهان با ما بزرگ
اما چه کمیم وچه کوچکیم هنوز
دانه ی بارانی که دُردانه شده هه ه می داند


____________

No comments: