Friday, August 1, 2008

Mazaher Shahamat

______________

Tumba de los Giocolieri
_______________


مظاهر شهامت

آهو



هوا خوب است
دستم را هوو می کنم
که
آهو بگیرم
اين اما بار ديگر است
بعد از آن دشت
كار خانه را تمام كرده بوديم
و كارخانه
هنوز نوزده بار ستون هايش را دورتر داشت
دست‌آموز بود آهو
هوو مي كردي دست را
دست مي زدي به پوزه هاي مهربان
حالا
ران اسب را نقاشي كن
و شاخدار كن آهو را
بلكه ... ه

نه ! اين بازي ها فايده ندارد
اين آپارتمان كلافه
كلاف خود را گم كرده
و سر درآورده از دايره‌هاي تو به تو
تا هر دو
بی هیچ تویی دیگر
تنهاتر از همیشه باشیم .ه


_______________

No comments: