Wednesday, October 1, 2008

Azar Kiani

____________



А н д р е й Р е м н ё в
____________

آذر کیانی

عكس كج




آنقدر تكان خوردي
كه اين عكس، كج در آمد
و از كادر بيرون زدي.ه


حالا بندهاي كتاني ات
به سرعت اضطراب
هوا را تكان مي دهد
تا دورترين راه ها نزديك شود.ه


تو آزادي ...ه

تو آزادي؟ه

هميشه براي آزادي لباسي مي دوزي
كه از مد نيفتاده باشد
و با دست هايت به دور اين زمين كوچك
چنان حلقه مي زني
كه نيفتادن دروغي مي شود مطمئن
پنهان در گوشه ي قلبت.ه

آنقدر به دور انداختني ها خيره شدي
كه صبح از بالكن سقوط كرد.ه

مي خواستم از آب هاي كنار خوابم
برايت ماهي بفرستم،ه
تا زندگي يادت نرود
و به خاكستري اين بازي
خاتمه بدهي،اما،ه
خام به طريقي پخته بو مي دهد
و من مجبورم كه اسانس ليمو را چاشني هوا كنم
تا زير گلويت را نفس نكشي.ه

كار از باريك به باريك تر جا رسيده
رسيده تا به خاطره ي كسي برسم
كه آغازيد تا تاريكي قد بكشد
و با حسرت به كوچ حيرت اميدي
كه در دوردست هاست،ه
نگاه كند.ه
و تحقق ناپديد شده ي موقعيتي سبز را
به بادكنكي تركيده تشبيه كند.ه


شبيه به رسيدنم به تو
كه در بحبوحه ي خالي اين متن
در جدال
با اين سفيدي ها
كشيده شدي.ه



________________

2 comments:

Anonymous said...

عمیق. این تامل می خاهد نه خاندن. مرسی

Anonymous said...

آقا و یا خانم عزیزی که اسم مستعار "مرد کور" را برای بیان شخصیت و احساساتتان برگزیدید! و دوستان گرامی که به اسم " ناشناس" و یا در اینجا و یا هر جا کامنت می گذارید، با شما هستم! دلیل بودن شما در اینجا چند حالت دارد...این که علاقمند به شعر هستید و اوقات خود را اینجا می گذرانید اما شهامت ندارید / یا برای ادای احترام به یکی از شاعران اینجا آمدید و باز هم شهامت ندارید / یا برای بی حیثیت کردن این بیچاره ها آمدید! که باز هم شهامت ندارید / یا خرده حساب شخصی با کسی دارید، ! که باز هم شهامت ندارید / یا توی رو در بایستی گیر کردید و پلو طرف را خوردید ولی از پشت میخواهید بزنید، ! که باز هم شهامت ندارید / یا از سر تفنن، راه گم کرده اید....که باز هم...شهامت ندارید / و یا اینکه فقط خواستید لوس باشید و لودگی کنید...که باز هم همان ...شهامتش را نداشتید از ماسک بیرون بیایید.
-----
کاکو ! هر دلیلی که داشته باشید برای خودتان محترم است. اما فکر نمی کنید زمان آن فرارسیده که هر شخصی مسئولیت کار ها و اعمال و سخنان و نوشته های خویش را می بایست بدوش کشد و صادقانه نظراتش را اینجا بنویسد با نام محترم خودش؟ تا چه زمان می بایست تنها گوش و دهانمان در مدرنیت سیر کند اما تا کمر در سنت ها و بدعت های پوسیده غوطه ور باشیم؟ در کجای چه فرهنگی آدمها اینگونه از زیر بار مسئولیت آنچه به زبان می آورند و یا مکتوب می کنند در می روند ؟چه زمانی یاد خواهیم گرفت که به تفکرات خودمان لااقل پایبند باشیم . اگر تصور می کنیم که درست است دیگر دغدغه ی پنهان شدن چیست؟ ...پس ترس ماسک برداری از چیست؟ این معضل دنیای مجازیست که آدمها ، آن من ِ واقعی شان را ، بر طبق مناسبات اخلاقی و قانونی و انسانی نمی بینند و در نقش کسی دیگر، می خواهند حرفشان/ کارشان را ترویج دهند. اما به چه قیمت ..؟ این عده متأسفانه هم خدا را می خواهند و هم خرما را...یعنی هم می خواهند خوشنام بمانند و از کسی مواخذه نشوند و هم اینکه دشنام بدهند هتاکی کنند توطئه کنند مسخره کنند و حیثیت انسانها را زیر سوال ببرند...آیا به این سبب نیست که این ها خودشان هیچ کاری در خور توجه ندارند و بودن دیگران و تلاششان برای این عده قابل تحمل نیست و به همین دلیل دیگران را به سخره می گیرند و پاپوش می سازند؟ فکر می کنید از چیست که بیشتر وبلاگ نویسها و سایت های معتبر، کامنتدانی خودشان را بسته اند و یا بعد از چک کردن آنلاین می کنند؟ بله! زیرا آن ها برخلاف شما، در مقابل نویسندگان مسئولیت پذیر هستند و برای اینکه حیثیت کسی به دست مشتی ابله خدشه دار نشود ...خود سانسوری می کنند...حالا دلتان خنک شد..آقا و یا خانم ...هر که هستی! پس مقصر سانسور و اعمال فشارها به نوعی برمی گردد به مریض های جامعه... عزیزان توصیه ی من به شما::: اگر به صورت ناشناس و یا اسم مستعار اینجا و یا هرکجا تشریف ببرید و کامنت بگذارید، هیچکس شما را جدی نمی گیرد. چون آدم ها ابله نیستند که به کسی گوش کنند که جرأت معرفی خودش را ندارد...شما خودتان بودید باور می کردید؟؟ نه؟ باور می کردید؟ پس شما آب در هاون کوفتید و وقت عزیز خود را تلف کردید. //////

باید یاد گرفت چگونه می شود بالا رفت...نه اینکه یاد داد چگونه می شود پایین رفت!!! والسلام


لطفن فحش های خود را به آدرس زیر برایم ایمیل کنید. قبلا سپاسگزارم.
alirezatabibzadeh@yahoo.dk