Saturday, November 1, 2008

Khalil Rashnavi

_______________


Gervasio Gallardo
_____________________
خليل رشنوی

ریش های مادر


ریش های مادرم چقدر زبراند که وقتی آن ها را به گونه هایم بمالد و صورتم ملتهب بشود آن وقت است که مجبور می شوم پسش بزنم . روابط من و مادرم تضادی است از جاذبه و دافعه . یک رشته نامرئی وجودم را به وجودش بند می زند و همین چند رشته ریش زبر باعثِ . . . در واقع توی معادله رابطه من و مادرم دو فلش در خلاف هم قرار گرفته است که تیزی شان قلب هر دوی ما را هدف قرار گرفته است . وقت خواب که برسد و مادرم خودش را برساند روی تختخواب و بخواهد قصه همیشگی به دنیا آوردن مرا با التهاب خاصی تعریف کند آن وقت است که من چپ شوم روی دست مخالفم . انگار که بخواهد عملش را توجیه کند از سختی تولیدم بگوید و زجری که سر زاییدن من کشیده است و بگوید چگونه از یک لوله آزمایشگاه چکیده شده ام توی این دنیا و با افتخار من را اولین انسان شبیه سازی شده صدا بزند که از سلول خودش بوجود آورده است . آن وقت است که من فکر کنم این فلش ها هیچوقت مساوی نمی شوند . ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

_______________

No comments: