Sunday, November 1, 2009

Hooman Nozhat

_________________


Eynali Dagi - By Mohammad Ramazani - Tabriz- Iran
_____________________

هومن نزهت


برای گمشده ام :احد صارمی




قرار ما باشد
در خيابان "منصور"ه
کليدهای آبی سکوت را با خود بياور
کليدهای زنگار بسته دفتر شعرت را.ه
يک خانقاه دف به راهت نشانده ام
کجاست آن شب پاییزی
که درختان منصور را
به آمدن حلاج بشارت دهم!ه
ای ديرودور
ای شاعر!ه
تمام راه ها به " قونيه" مي رسند
اگر تو از قبيله صحرا نشين تبريزی.ه
انگشتر فيروزه ام را برايت می فرستم
ه- که از نسل مناره ها و گنبد کفر است
و
يک حافظ غزل بر آن حک شده
تبرک اهالی " شمشاد " است -ه
در جيب شولای مثنوی ات
به يادگار بماند.ه
دلت هوای خنکای شهرمان را نمی کند؟ه
چگونه بی چای آلبالو
بدون زيرزمين پرازبوم های نيمه کاره ي من
بدون "ثقه الاسلام"ه
بدون عصر پنجشنبه و باغ گلستان
بدون بی پولی
و
بی حضور بخارشيشه شمشاد زنده ای !؟ه
وقتی تو نيستی،ه
شعرها را برای که بايد خواند
درختان تبريزی ديريست
از سيم های خاردار
بی هرس مانده اند.ه
وقتی که رفتی
و دوستان رفتند،
سيم های خاردار
ه-اين رونده های مزاحم-ه
بجان درختان و شب های شهر افتادند
در راه
هرچه دوست
هرچه شاعر
هرچه همشهريست
با خود بياور
با برف اول هر ابری
قرار ما باشد
در خيابان "منصور"ه

______________

1 comment:

آذر کیانی said...

سلام. یاشار جان... بیا داسی بچرخان وبرشی بزن این هوای عبوس را و چهره ات را بکار.....کمی از شعر خودم از سالهای دور.... شعر قشنگی ست هومن عزیز.ممنون