Sunday, November 1, 2009

Soroor Javan

____________



سرور جوان
________________

در مِهی دور


مسیح رویا ببیند دوباره
دست هایش چقدر درد و خون
چقدر روی لبهایش حالا سکوت
مسیح رویا ببیند باز
و باز صلیب و باز خار تاج و خون و پاهای سوراخ...
مشتی کلمه سیال در هوا
التماس شاید قاطی اش.
موسی باز فریاد بزند حیرانیش را
طور، کر و کور بشود
گوساله بسازد باز سامری
و بنده باز بشود گوساله، زانو به زانو... روی خمیدگی تاریخ...
ه
مشتی کلمه سیال در هوا
عصیان شاید قاطی اش.
ه
شق القمر را باز و باز و باز...ه
و باز خدا دور بزند پرده های سفیدش را و باز کلیدش را بسپارد دست کسی دیگر
شنهای سرخ و... شمشیرهای خونین...
ه
کلمه های سیال در هوا را بی خیال.ه
توی قفس، باز ققنوس بفروشند توی خیابان های ناتمام مصر
برای دهانهای باز و دست های خالی...
ه
همه همه همه همهمه
شعله باز بکشد و باز خاکسترِ رستاخیز بپاشد روی اضطراب...
ه
به خاطر انسان پشت میله ها
روی خاکستر، باز آواز و شعله... رقص.
ه
تنها ققنوس، اشک های خدا را پاک می کند.ه

______________

2 comments:

آذر کیانی said...

و خدا اشکهای مارا....ممنون سرور جان.

azadeh davachi said...

این شعر روایت زیبایی دارد . شعر از بخش تشکیل می شود و هر بخش ارجاع به مساحتی از زمان دارد . شاعر تمامی زمانها را با ارجاع به اساطیر و داستانها در کنار هم قرار می دهد تا شعری روان و یکدست بسازد . کلمات در بستر شعر و در ارتباط با زمان شعر به خوبی جای گرفته اند زمان شعر که به خوبی رعایت شده عصرهای تاریخی را یک به یک پشت سرهم قرار می دهد شاید انتخاب نام پیامبران به نوعی تشویق به عبرت گرفتن باشد شاعر می خواهد بگوید آیا پیامبران تمام شده اند و ایا دردهای ما هنوز تمامی ندارند رموز شاعر ظریف و پیچیده با شعر حرکت می کند و در نهایت در پایان به نقطه عطف خود می رسد به نظرم شعر چه از لحاظ محتوا و چه فرم شعر قوی بود به خصوص که شاعر با پیوستن کلمات و زمان توانسته بود تصویر زیبایی از برهه های مشخص تاریخ و اسطوره به مخاطب خود بدهد .
دستت درد نکند سرور عزیز پایدا ر باشی