Friday, January 1, 2010

Mansoureh Ashrafi

______________


Muller’s Barbet - photo BBC
___________________


منصوره اشرافی



اما
دریغ، دریغ
دریغ که شب بر بلندای غرور خود
از حقارت اینان
بر دشنه ی صبح
ه ه ه ه ه می گریست.ه
و صبوری،ه
نظاره گر حرکت سیال عشق
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه از نهان به اوج بود.ه
و آدمیان، هر کدام
ه ه ه ه ه با دهان های حیرتشان
چشمان منتظر
ه(منتظر هیچ کسی را)ه
ه ه ه ه ه در سرگردانی یکدیگر تفسیر می کردند.ه

آری، در سکوت غم را می توان شنید
می توان حرف زد
می توان خندید
اما،
ه
دریغ که با ما
ه ه ه ه ه درد بزرگی زاده شده
دردی که از آن میتوان، هیچ نگفت.
ه
و دردا
که آدمیان غم هایشان
و شادی هایشان
به تساوی قسمت نشده.ه



_________

No comments: