Monday, February 1, 2010

Azar Kiani

_____________


آذر کیانی
__________


امید

حیف شد
بزبزقندی
حیف
شنگول ومنگول
کدو قل قل زن

این صندوقچه را باید به کارون بسپارم
امید معجزه یی هست آسیه؟ه





از کتاب چرا کفش هایت جفت نمی شود شعر من؟ه

5 comments:

آذر کیانی said...

خب ....حالا تاتی تاتی کجا میری ؟

این گیله مرد (حسین طوافی ) said...

با تشکراز خانم کیانی عزیز !
شعر خوبی بود . در ابتدا به نظر دور از آنی می آمد که با کلمه ی آسیه آن ضربه ی محکم را بزند . البته با کارون هم خوانی نداشت . خب اگر ارس یا سپیدرود می شد چه فرقی داشت؟ و صد البته که نیل موسا هرگز آمازون نمی شود . اما در این شعر رودخانه دلیلی برای نام گذاری نداشت .

ممنون
شعر محکمی بود

محمد شهبازي پويا said...

سلام آذر

نمي دونم ...

اما زبان ساده و ...

اين نوع شعرها بيرون از زبان نوشتار اتفاق مي افتن
يعني شعر محدود به كاغذ نيست

چيزي مثل تخيل جاي ديگري اتفاق افتاده است

و اين اتفاقن خوب است

محمد شهبازي پويا said...

سلام آذر

نمي دونم...

اما زبان ساده و..

اين نوع شعرها تنها در زبان نوشتار اتفاق نمي افتن

يعني محدود به كاغذ نيست

چيزي مثل تخيل جاي ديگري اتفاق افتاده است

و اين اتفاقن خوب است

محمد خورشيدي said...

تو سبد سبد بگذر از من ؟/ تا سر از خواب نيل بردارم