Monday, March 1, 2010

Said Kargar

_____________


An heiroglyphic epistle from the Devil to Lord
________________

سعید کارگر


تثلیث های "گائودی"ه


نیمه شب نخستین شب از ژانویه سال 1926، سالی که برف و بوران همچون دیوانه ایی زنجیر گشوده، خودش را با عصبانیت بی سابقه در پیکر کوچه پس کوچه های بارسلون به این سو و آن می کشید و با ناله ای ازلی در شهر می دوید؛ همان شب که یک مه غلیظ راه راه و منجمد همچون یک تکه یخ صیقلی، خیابان ها، کوچه ها و پس کوچه ها را انباشت؛ "آنتونی گائودی" خواب دید، برای اولین بار خواب دید که به دور از همه آن خطوط منحنی و مارپیچ که در تمام ابعاد زندگی اش بود، وارد یک اتاق دکارتی چهارگوش و بغایت بزرگ شده است. یک صحن چهار گوش با سقفی بلند و یک میز غذا خوری نسبتا دراز که در مرکز آن قرار داشت. وسط اتاق از یک منبع ناشناخته و مخفی نور می گرفت و چهار دیوار آن که تقریبا بی انتها می نمود در درون سایه غلیظی پنهان بود. روی میز به طور مرموز و ترسناکی خالی بود و در کنار آن شش صندلی چوبی به ردیف دیده می شد؛ که به پشت، یعنی برعکس به سمت میز چیده شده بودند. هر صندلی به اندازه وتر نشیمنگاه خود با صندلی دیگر و همچنین لبه کناری میز فاصله داشت و به تنهایی ملهم از نور پنهان، یک سایه تیز، کج وکدر بر کف اتاق می انداخت.
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
"گائودی" که یک مسیحی معتقد به حرکت جوهری کائنات بود و در فرقه معماران خداپرست ، جز استدلالیون با نفوذ و ارشد شمرده می شد؛ باور داشت، حقیقت جهان هستی به شکل یک هارمونی ملکوتی در قالب نشانه ها و نگاره های زمینی از طرف خداوند به انسان هدیه شده است. هرگونه تلاش انسان برای نیل به حقیقت آسمانی جز با تعقیب و تقلید مدبرانه از این هارمونی میسر نیست. جلوه ای از این نور الهی در قالب مثالی گیاهان صحرائی، برگ درختان جنگلی، امواج هذلولی و همگون ساحلی و چرخش حلزونی پوست جانداران دریایی و گاه احجام به جا مانده از تلاش موریانه ها و زنبورهای عسل، به بشر ارزانی شده است. چشمان جستجوگر "گائودی" عادت داشتند هر جا که باشند و هر کجا که می روند، دنبال یک انتظام مارپیچ، اشکال سهموی ، مثلث های از راس به هم چسبیده، پنج ضلعی های منتظم و یا منحنی های مسلسل بگردند تا مهر تایید دیگری باشد بر فرضیه نظم نباتی مسیحی وار او. دستانش هرچه طرح می کرد و هرچه می ساخت تناسباتی بود که در تقسیم های متوالی به اعداد فرد و در نهایت به عدد یک می رسید. هنر متعالی او اثبات وحدانیت خداوند بود.
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
" گائودی" با تاکید بر منطق کاوشگر خود مثل هر جای دیگر قدمی به جلو برداشت وبه ساحت قدسی میز نزدیک شد، ناگهان دریافت همه چیز چهار ضلعی و چهار گوش است. با زوایای 90 درجه، کامل بدون کوچکترین انحراف و خطا. همه چیز تصنعی وساخت دست بشراست، پایه های میز چهار مکعب مستطیل تو پر و تر و تمیز بود با لبه های تیز و برنده. صفحه میز چنان مستطیل و چهار گوش بود که کوچکترین جای تردید در وی به جای نمی گذاشت که سازنده آن احتمالا یک کافر اهل مادرید بوده باشد؛ و اما صندلی ها به یقین ترکیبی از چهار مکعب مستطیل و دو صفحه مربع عمود بر هم بودند. "گائودی" دور میز به علامت تثلیث سه بار چرخید و چشمانش را در فضا چرخاند. اتاق یک مکعب متساوی الاضلاع بود. با دیوارهای نیمه تاریک که به طور ماهرانه به کف عمود بودند. بدون کوچکترین خمیدگی و انحنا در نقطه اتصال. به نظر می آمد همه چیز مضربی از عدد 2 باشد. عرق سردی بر پیشانی اش نشسته بود. او که خود استادی چیره دست در بازی اعداد به شمار می رفت و به معانی حروف واقف بود، سه بار دیگر دور میز چرخید. یک پیمایش بیضوی و منطبق بر مسیر قبلی. اما به شگفتی دریافت که در واقع چهار بار چرخیده است و مسیر حرکت دایره وار او در حقیقت راه رفتن روی اضلاع یک مستطیل بوده. سعی کرد دوباره امتحان کند. اینبار فقط یک دور زد اما مستاصل دریافت که اصلا حرکتی نکرده است. همه تلاش او برای ترسیم خطوط منحنی شکل و یا ایجاد مضارب اعداد فرد در نهایت به شمارگان زوج منتهی می شد. وحشت سراپایش را فرا گرفت. قلبش تپنده، گوشش کر و صدایش مشوش شد. ترس در فضای اتاق موج زد. احساس کرد رماتیسمی که در کودکی به آن گرفتار بود دوباره جان گرفته است. خواست به سرعت از اتاق، از کعبه مشرکانه ای که در آن گرفتار آمده بود، خارج شود، اما مفری نیافت. در ته گلویش فریاد کشید. صدایش شبیه آن اسیر اسپانیایی بود که وقتی قلب تپنده اش را در دست جادوگر " آزتک" دید فکر کرد که این صدا، این فریاد آمیخته با ترس و امید دیگر بیش از این چه معنی می تواند داشته باشد. اما "گائودی" معمار، نا امید نشد و دوباره ناله بلندی سر داد. بغضش پاره شد. گلویش ترکید واز خواب بلند شد. صبح زود، بی هیچ تاملی نامه مفصلی به "گوستاو یونگ" نوشت و تمام آنچه را به رویا دیده بود با جزئیات افزون برایش شرح داد. از وی خواست خوابش را تعبیر کند و یک تفسیر دقیق در اسرع وقت برایش بفرستد. در پایان نامه نوشته بود که ترس آن دارد، استفاده از خطوط منحنی و مارپیچ که در ساختمان کلیسای ساکرادا فامیلیا به کار گرفته، در محشر، گناهی نابخشودنی باشد و تمام شمایل های سنگی که او به تقلید از طبیعت جانداران ساخته و در بیان احساسات خود به مسیح، به آنها توسل جسته است به مصائب او تبدیل گردد.
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
"یونگ" هرگز به هیچ نامه ای چنین تسلی بخش، صریح و معجز پاسخ نداده بود. پیام خواب بسیار گویا، آشکار و روشن بود. یونگ قسمتی از آیه 21 عهد جدید را ، در واقع تنها یک جمله آنرا در پاسخ " گائودی" در یک سطر تحریر کرده بود. " مسیح که می باید آسمان او را در آغوش گیرد، تا روز معاد همه چیز را به حالت نخستین خویش در می آورد."
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
روزی که نامه "یونگ" از راه رسید "آنتونی گائودی" جان خود را در تصادم با یک جسم چهارگوش، یک واگن قطار شهری، از دست داده بود و چهار روز از مرگش سپری می شد. بنای قبر او یک سنگ تراشیده به شکل مکعب مستطیل بود، در زیر زمین کلیسای ناتمام "ساکرادا فامیلیا".
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
اجل فرصت نداد؛ "گائودی" که همه جهان را طرح می کرد، سنگ قبری برای خود بسازد. شاید، یک صلیب تابیده به دور خویشتن، مزین به شمایل گیاهان جنگلی، اشکال مکرر و ملهم از کالبد جانداران صحرایی، در بلندای تپه ای مشرف به دریا و پلکانی مارپیچ که راه به درون مقبره می برد. ه ه ه ه ه
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه



بارسلون 2007


__

Tōru Takemitsu - Waltz (vocals by Bibari Maeda) (via The Face of Another: Original Motion Picture Soundtrack)


_____________

No comments: