Thursday, April 1, 2010

Faramarz Soleimani

_____________


Marimekko Kapris Pattern, 1985
________________


فرامرز سلیمانی

پگاهی رسم باز گشت




خیابان ها در من ریخته اند
و خانه ها و
را ه
پنجره را که پیش تر می آوری
با نگاهم شب را می نوشم
و شیهه ی خیس من
پنجره را می گشاید.
به اند و هی
در خیابان ها می ریز م
و خانه ها
و راه
یک رسم بود این همه که من رسم کردم
وقتی که باز گشتی
تا پگاهی با شی
به سایه ی ابی
نیم دیگر ما در نسیم
همراه نیم دیگر ما
در نسیم
۲۲ مارچ






__



Antonín Dvořák - Stabat Mater, Op. 58, I. Quartetto, Coro. Andante con moto (Stabat Mater dolorosa)


___________

2 comments:

آذر کیانی said...

سلام. بعضی شعرها از روح آدمی عبور میکنند انگار خوانده یی یا نخوانده یی. با رویایی میروی و بازگشتی هم نیست و نیست با این شعر که خیلی جذاب بود.ممنون

Yashar Ahad Saremi said...

چهار سطر آخر طوری گفته می شود که انگار شاعران آن را برای بازگشت روح بهار با هم می خوانند و ربط خصوصی اش از شاعر آن پاره می شود و می ریزد به رودی که همه ی ماهیان در آن و از آن می نوشند. فرامرز جان در کارت دچارهای قشنگی ست که نوشته را می ایستاند. خوش به حال همین روح بهار که می گویاند تو را در این رسم