Tuesday, June 1, 2010

August Strindberg, Robab Moheb

_____________




__________________

رباب محب





جنگ ادبی طعم پیروزی می دهد را از آندریاس نی بلوم محقق و نویسنده یِ سوئدی وام می گیرم تا اندکی به نویسنده ای بپردازم که پس از صد سال نامش هنوز زبانزده جامعه ی ادبیِ کشور سوئد است. او آگوست استریندبرگ نام دارد. نویسنده یِ برجسته ای که هرگز موردِ توّجه کمیته یِ نوبل قرار نگرفت، اما نه تأثیر او در ادبیات سوئد ازدریچه یِ نگاهِ اهلِ فن دور ماند و نه کمیته یِ نوبل به لحاظ غفلتی که مرتکب شد از نیشِ تیزِ قلم ها و نقدها در امان.
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
یوهان آگوست استریندبرگ نویسنده، دِرام نویس و نقاش به تاریخ بیست و دوم ژانویه هزارو هشتصد و چهل ونه میلادی در شهر استکهلم متولد شد و در چهاردهم ماه میِ هزارونهصد و دوازده چشم از جهان فرو بست. روحِ بی قرارِ استریندبرگ او را به حوزه های مختلف هنری و ادبی سوق داد. او به نقاشی و هنر عکاسی علاقه وافری داشت. در سال 1884 از کارل لارشونِ طرّاح خواست تا با او سفری به فرانسه کرده و زندگی روستائیانِ فرانسه را به قلم آورد. از آن جائی که کارل لارشون به قولش وفادارنماند، این پروژه به آن صورتی که موردِ نظر استریندبرگ بودهرگز عملی نشد، اما استریندبرگ جوان ناامید نشده و خود یک تنه به راه افتاد و به جای طرّاحی از دوربین عکاسی استفاده کرد. حاصل این سفر عکس هائی شد که در کتاب روستائیان فرانسوی در سال 1886 به انتشار رسید.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
گرچه این روزها تابلوهای استریندبرگ در آکسیون ها با قیمت های بالا به فروش می رسد، اما او نقاشی حرفه ای نبود وبیشتر برای تفنّن نقاشی می کرد. علاقه اش به نقاشی او را به جمعِ نقاشان و همنشینی با آن ها کشاند. او در جوار دوستان هنرمندش قلم مو به دست گرفت و چند اثر از خود باقی گذاشت.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه






STRINDBERG, August The Town, 1903 .................August Strindberg, Coastal Landscape II, 1903
_______________


در سال1883آگوست استریندبرگ تبعیدِ خود خواسته را برگزید و با همسرش سیری وون اِسن و سه فرزندش به روستائی در فرانسه نقل مکان کرد وپس از آن هر چند سال در کشورهایی چون سوئیس، آلمان و دانمارک زیست.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

جنسیت، عشق و نفرت مایه یِ اصلی رومان و درام های استریندبرگ است. نامِ او در آغاز نویسندگی اش در ردیفِ نویسندگانی قرارگرفت که برای برابری زنان مبارزه می کردند، ولی چندی بعد با نوشتنِ آثاری چون "پدر" (1887)، مجموعه داستان هایِ "ازدواج" (1884) و مجموعه مقلاتِ "زنان زیر نفوذ مردان" در سراسرِ اروپا به عنوان نویسنده ای ضدِ زن مشهور گردید. هنوز تا هنوز است این وجه مشخصه یِ استریندبرگ کماکان مورد بحث و جدل اهلِ فن قرار می گیرد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

گذشته از این موضوع استریندبرگ در طول زندگیِ نویسندگی اش همواره نوکِ تیزِ قلمش را به سمتِ دربار، آکادمی سوئد و کلیسا نشانه گرفت. وی دراغلبِ مقالات و داستان هایش جامعه یِ معاصرش را به کمرخم کردن در مقابلِ آتوریته و قدرت محکوم کرد. شرعی کردن، در زمره یِ مقدّسان شمردن و مدیحه سرائی های ادبیِ در حالِ رشد را زشت و مطرود شمرد اما وقتی پای مقدّس شدنِ خودِ او به میان آمد اندکی دچار تناقض گردید. شاید بزرگ شدنِ ناگهانیِ او دلیلِ این امر بود. بنا به گفته یِ آندریاس نی بلوم تاریخ این تغییربه صد سال پیش برمی گردد؛ صد سالِ پیش در بیست و نهم آپریل مقاله یِ "ستایش فرعون" در روزنامه عصر آفتون بلادت به چاپ رسید. استریندبرگ در این مقاله نیایش هایِ تازه پاگرفته را به نفعِ کارل دوازدهم شاهِ وقت به استهزاء گرفت و از سویِ دیگر به سِوِن هِدین و ورنز وون هیدِدن استام حمله کرد. دو ماه پس از انتشار این مقاله برایِ اولین بار مرافعه های استریندبرگ بر سرِ زبان ها افتاد. در این تاریخ هفده مقاله از مجموعِ پنجاه مقاله یِ او به چاپ رسیده بود. او تا سال 1912 یعنی سال مرگش به این مرافعه های ادبی ادامه داد و حدود هزار مطلبِ بحث برانگیز نوشت و حدود سیصد شخصیت مشهور و هیجده روزنامه را به نقد کشید. سیاست، مذهب ونقدِ ادبی موضوع های موردِ علاقه یِ او بود.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

استریندبرگ ضمنِ به بحث گذاشتن افتخارِ ملی مدّعی شد که افتخارِ ملی چیزی جز تمجیدِ کارل دوازدهم، هیدِدن استام و هِدین نیست. به نظرِ او کارل دوازدهم مصیبت و بلاست و با جنگ ها و بی لیاقتی هایش شایسته یِ تمجید و ستایش نیست و هیدِدن استام وُ امثالهم کارِ شایسته و قابلِ ارجی نکرده اند که لایقِ این همه نام باشند. هیدِدن استام به چیزی تازه ای نرسیده است که دیگران قبل از او نرسیده باشند و شعرش هم فاقدِ آن کیفیتی نیست که بتوان نام او را در رده یِ مردانِ بزرگ تاریخ جای داد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

استریندبرگ با انتشارِ مقالاتی از این دست موردِ خشم و نفرت بسیاری از معاصران خود قرار گرفت، اما با این وجود او بنیان گذار جنبشی شد که تا آن تاریخ نظیر نداشت. جوان تر ها جرأت پیدا کردند تا با فضایِ حاکم برخورد کنند. قرن نوزدهم رشدِ ادبیات را با خود همراه داشت. خوانندگان بسیاری را به خود جلب کرد. این رشد به زودی و در تداوم خود مبدّل به شخصیت سازی شد تا جائی که این دیگر اثر ادبی نبود که جاودانه می شد بلکه این افراد پرچمداربودند که صندلی ها را پر می کردند. رابطه هایِ شخصی تنها راهِ رسیدن به نام بود. کافی بود نامِ نویسنده یِ تازه به دوران رسیده با نامِ نویسنده ای مشهور گره بخورد. اثر ادبی به قولِ آکسل لوندگُرد به یک مسئله یِ فرعی مبدّل شده بود و نویسنده مرکزِ عالم. نویسندگان قرن بیستم با ظهورِ نویسنده ای چون استریندبرگ موفق شدند این سّد را بشکنند. به نقد کشیدنِ نام ها جای خود را در محافل ادبی بیش از پیش باز کرد، اما آنچه حائزِ اهمییت است ذکرِ این مطلب است که مراسمِ به نقد کشیدنِ افراد با برگزاری جشن صورت می گرفت. حتا در این محافل نام نویسنده مطرح تر از کیفیتِ اثر و تأثیرِ آن برخواننده بود.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

در ژانویه 1909 استریندبرگ در جشنِ شصت سالگی اش به شدّت مورد توّجه و تمجید قرار گرفت. البته ناگفته نماند در آن زمان بزرگداشت نویسندگان در سالروز توّلد پنجاه یا شصت سالگیشان امری معمول به شمار می رفت. از جمله نویسندگانی که مورد تقدیر قرارگرفته اند می توان از سِلما لاگرلُف(1908) ورنز وون هیدِدن استام(1909) نام برد. (سلما لاگرلف برنده جایزه نوبل شد و هیددن استام موفق به اخذ دکترای افتخاری گردید). گرچه مدت ها نام استریندبرگ و هیدِدن استام در روزنامه ها کنار هم قرار می گرفت اما به زودی استریندبرگ با انتقاد از هیدِدن استام و بتی که از خود ساخته بود راهِ را برایِ بت شکنی هموار کرد. تا این تاریخ نامِ هیدِدن استام چتری بود بر سرِ ادبیات کشور سوئد. اما اکنون پره های این چتر در حال زنگ زدن و فرسوده شدن بود. هرچه پره هایِ چتر هیدِدن استام فرسوده تر می شود، نام استریندبرگ بیشتر بر سرِ زبان های می افتاد. اکنون گوشه و کنار بحث بر سرِ دو نویسنده بود که آثار یکی بیشتر خوانده می شد و کمتر نامش مطرح بود و دیگری که آثارش کمتر ارزش ادبی داشت و بیشتر از راهِ تبلیغ و نقدهایِ دوستانه خودش را به عرشِ اعلا رسانده بود. سالروزِ پنجاه سالگیِ هیدِدن استام نقطه عطفی در زندگی ادبی سوئد شد و نقدهایِ مخالف به اوج رسید. ناگفته نماند که استریندبرگ در نفیِ کلیِ آثار هیدِدن استام تنها بود وعامّه یِ مردم درجا آثار هیدِدن استام را نفی نکردند بلکه بیشتر از شیوه یِ به شهرت رسیدنِ او انتقاد کردند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

ارزشِ ادبی شعرِ هیدِدن استام از نگاهِ عده ای اهل فن باعث شد که او در سال 1912 به عضویت آکادمی سوئد درآمد و در سال 1916 موفق به اخذ جایزه یِ ادبی نوبل گردید. به ظاهر این گروهِ موافق با آثارِهیدِدن استام میانِ شخصیتِ فردیِ او و آثارش تمایز قائل بودند. بحث بر سرِ ارزش ادبی آثار هیدِدن استام کماکان زنده و جاندار است اما استریندبرگ جایگاه دیگری در ادبیات کشور سوئد دارد. گفته می شود شش هزار جلد از کتاب "اتاقِ قرمز" (1879) به محض انتشار به فروش رفت. این درحالی بود که چاپ اول کتاب "زیارت و سال های سیر و سیاحت" (1888) اثر هیدن استام سالی صد جلد هم به فروش نرفت.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
مرور زمان رنگِ گفته ها و خواسته های ادبیِ استریندبرگ در نگاه مردم را تغییرداد. شعار استریندبرگ یعنی "اثرمرکز است نه به نویسنده " با ظهور جنبش کارگری اندک اندک فراموش گردید و استریندبرگ، خود وسیله ای تبلیغاتی شد و نامش آذین بخشِ هر سردری؛" پیرمرد سوسیالست".ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
اینک صد سال پس از مرگ استریندبرگ نامش یک بار دیگر بر بالایِ درها و دروازه ها می آید. آندرِیاس نی بلوم در مقاله یِ "جنگ ادبی طعمِ پیروزی می دهد" می نویسد: "اگر استریندبرگ زنده بود فریاد برمی آورد" جنابِ اُلُف! من طالبِ ستیز بودم، نه این پیروزی".ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
استکهلم/ ماه می دوهزارو ده میلادی

-----
مأخذ:ه




http://sv.wikipedia.org/wiki/August_Strindberg

روزنامه سونسکا دالگ بلادت 29 آپریل 2010 بخش فرهنگی صفحه 9ه



http://en.wikipedia.org/wiki/August_Strindberg
اسامی:ه


Johan August Strindberg, Andreas Nyblom, Axel Lundegård, Verner von Heidenstam, Sven Hedin, Selma Lagerlöf, Karl XII, Carl Larsson


آثار استریندبرگ به زبان سوئدی:ه
نثر:ه


Från Fjärdingen och Svartbäcken • I vårbrytningen • Röda rummet • Det nya riket • Svenska öden och äfventyr • Giftas • Utopier i verkligheten • Tjänstekvinnans son • Han och hon • Hemsöborna • Skärkarlsliv • I havsbandet • En dåres försvarstal • Ockulta dagboken • Inferno • Klostret • Legender • Fagervik och Skamsund • Ensam • Götiska rummen • Taklagsöl • Syndabocken • Svarta fanor

دراماتیک:
ه


En namnsdagsgåva • Fritänkaren • Hermione • I Rom • Den fredlöse • Mäster Olof • Anno fyrtioåtta • Gillets hemlighet • Lycko-Pers resa • Herr Bengts hustru • Kamraterna • Fadren • Fröken Julie • Fordringsägare • Den starkare • Paria • Hemsöborna • Samum • Himmelrikets nycklar • Första varningen • Debet och kredit • Inför döden • Moderskärlek • Leka med elden • Bandet • Till Damaskus • Advent • Brott och brott (Rus) • Folkungasagan • Gustav Vasa • Erik XIV • Gustav Adolf • Midsommar • Kaspers fet-tisdag • Påsk • Dödsdansen • Kronbruden • Svanevit • Karl XII • Engelbrekt • Kristina • Ett drömspel • Gustav III • Näktergalen i Wittenberg • Genom öknar till arvland (Moses) • Hellas (Sokrates) • Lammet och vilddjuret (Kristus) • Oväder • Brända tomten • Spöksonaten • Pelikanen • Siste riddaren • Abu Casems tofflor • Riksföreståndaren • Bjälbo-Jarlen • Svarta handsken (Jul) • Stora landsvägen • Holländarn • Homunculus • Starkodder Skald • Toten-Insel

مقالات:ه


Gamla Stockholm • Svenska folket i helg och söcken • Likt och olikt • Bland franska bönder • Vivisektioner • Svensk-Romanska studier • Antibarbarus • Jardin des Plantes • En blå bok • Journalistik • Kulturhistoriska studier • Språkvetenskapliga studier • Teaterteoretiska skrifter • Brev



_____


musicophilia:danielgarrick:

Herbert Howells - Piano concerto no.2 in C minor: I. Allegro (Hard and bright)

Royal Liverpool Philharmonic, Vernon Handley


___

No comments: