Thursday, July 1, 2010

Nosrato lah Masoudi

_____________


Phenomena Lands End, 1974 by Paul Jenkins
________________

نصرت الله مسعودی



هوایی آفتاب وُ ماه


هوایی ِماه می شوی وُ هوایی آفتاب
و دودهایِِ لایه لایه هم
نمی شود که لایه ی نازکی بشود
تا ماه در حوالی ِچشمت کم رنگ تر بخواند.
ه
چه شانه به شانه می خوانند
این رقص های دَم گرفته در دَم دمای صبح!
ه
حالا که دلت عاقل ترین دیوانه ی دنیاست
نسیم به سیم ِآخرزده است که با چشم ِ بی خواب
سر به کف ِپایت بگذارد.
ه
نمی بینی که هرچیز
به تماشای تو ایستاده است ای بی قراری ِ پنهان!
ه
ومی بینیم که دفتر ِرستخیز
درهرصفحه اش صدای تو را دارد
که از دل ِکوه باز می گردد.
ه
چه ساده پاهایت را به هم جفت کرده یی
و داری چشمانت را به آسمانی می بخشی
که ستاره هاش جزاشک دانه ها
هرگزشبیه چیزی نبوده اند.
ه
معنا نمی شدی مگر به این همین هیبت وَ در قاب ِ پنج ِصبح .ه
تنها واژه های دعای شبانه ی ِقدیسانی که ما می شناسم می دانند
که تا واپسین سپیده ی اردیبهشتی ِزمین
بایست به احترامت
دست به سینه ایستاد.
ه
چقدردرنزدیکی های تو
دورازتو ایستاده بوده ایم و نمی دانستیم
آنکه رونمای ماه بود وُُ آفتاب
آخرین دیدارِ خورشید را
کی به دیارِرستاخیز ِفردای نیلوفرها برده است.
ه
غبارِکدام آغاز
درچشم ما چکیده است
که راه زیر پا ی مان
مدام گم می شود!!
ه
برای انگشتانم که درخود تاریک می سوزند
شعله یی می خواهم از پنجره یی دور
تا توها را بسرایم وُ
تلخی ِتکان ِ سیبک ِ گلویی را
که درانتهای هیچ بارانی
دیگرقرارش نیست که بایستد.
ه
هوایی ماه گشته یی وُهوایی آفتاب
وآن بالا چه با چشم باز
به خاکی خیره مانده یی
که اطلسی هایش را دوست ندارد.ه




اردیبهشت 89



____________

15 Plays

bossa:

Alim Qasimov - Shushtar Magamunda Bastachar Mahnelare (Gäl Gäl)



___

No comments: