Thursday, July 1, 2010

Nosrato lah Masoudi

______________


نصرت الله مسعودی
_________________

برای صدایی که دست به آبی آسمان ساییده بود . برای استاد رضا سقایی

صدایت را بوسیده بودم


درعزای آن همه صدا
بی وقفه درمن مویه می کنند
با هجاهایی که سنگ از آن ترک برمی دارد.
ه
نکنَد این خیل ِفروخفته برخاک ِ یادها
طنین ِ" آسمان " را
درپس آخرین پرده ی صدایت بوسیده باشند.
ه
حیرت شان را ببین!ه
به بدرقه ی دشت هایی می مانَد
که بارِغبارِکوچ را هم
برخاک نشسته می بینند و می دانند
که "زندگی " وُ هزار سیل*ِ خمار
درترانه های ناخوانده ی تو برباد رفته است.
ه
می بینی ؟! سینه ی آن که ترانه را طواف می کرد
برآتش درخت هایی که کاشته بودیم
چه راحت چرخانده می شود
و چه ضد ِضرب ِمضحکی دارد این بازی ِروزگار
که حالا به بال شکسته ی قناری
با نقاشی هایی کودکانه
آبی آسمان را آبی تر تعارف می کند.
چه گس رقم خورده است
این نَه ترانه
که برلبان ِخاموش تو تصنیف کرده اند.
ه
چه کسی نمی داند
که من از ِبادهایی پُراز بوی" سیت بیارم *"
ه
به این همه دست ِ خالی رسیده ام
و با همین جنون که به پای خود بوسه می زند
شال وُ کلاه کرده
بی قرارِ قرارِ دیروزم .
ه
به آن سیل ِخماربگویید تا منتظر نمانَد
که باید با هرچه عزیزترها
به سرسلامتی ِدشتی بروم
که زمزمه های مُرده ی این قوم
روی دستش مانده است.ه



• سیل : نگاه
• سیت بیارم : برایت می آورم


__

Hajir Mehrafruoz


_____________

1 comment:

Anonymous said...

دورود بر استاد مسعودی و دورود بر زنده یاد استاد رضا سقایی که صدای مخملی اش تا هفت آسمان طنین انداخته است. رضا سقایی غمگنانه رفت و شاید صدایش دیگر در تاریخ ایران تکرار نشود ولی دایه دایه و سیت بیارم ها خاطره نخواهند شد. آنها هستند چون در زندگی لرستانی ها و چه بسا غیرلرستانی ها جاری هستند و فراموش نخواهند شد.
باز جای شکرش یاقی است که کسانی چون استاد مسعودی بزرگ هستند که چنین زیبا در سوگ سقایی ها بسرایند تا داغ چون منی اندکی فرونشیند.
دورود بر استاد .مسعودی و دورود بر استاد رضا سقایی