Monday, November 1, 2010

Nosrato lah Masoudi

_____________

_______________

نصرت الله مسعودی

برای اندوه ِمینونصرت
وقطعه 242 که کهکشان راه شیری ست

ازانتهای خاک



سرخی ِغروب ِکدام سرزمین اند این چشم ها
که تنها می شود برتار وُ پود ِکفن های ترشان کشید؟ه
ازانتهای خاکی ِخاطرات ِمادرم می آیم وَ می آیی
درابتدای پاییزی که زیر ِغبارپیدایش نیست اما
ازچشم های روشن دل ِپُری دارد.ه
این گیسو که گورزاد نبوده اند شاعر
خاک،شوکت ِبی شکوه همه ی پریشانی هاست
که درگور ِباستانی ِزمین
پیش از هستی ِانسان نطفه بسته است.ه
مگرنمی بینی با تاریکی ِ گور
سرازدریچه برنمی دارند
که برایت نامه یی بنویسم.ه
قرار ِنابوده را ازیاد نبرده ام.ه
من زیرهمین گیسوی گورزاد خواهم بارید
تا درابتدای شاعرانگی ِ زمین
بادهای اردیبهشتی ِفردا را
به رنگ ِشادمانی ِ گیسویت
درآفتابی که می توانم بخوانمش
نقاشی کنم.
ازانتهای خاکی ِخاطرات می آیم
ورنگ ِاین چشم ها را همین فردا
به حرمت ِتو
درباغچه می کارم!ه





20/ مهر/ 89




____



Rita Abatzi | “Gazeli Neva Sabah” (The Hour of Death)

“Let each one stop and think about the hour of death. Into the black earth he will sink and his name will be erased.”

Recorded in Athens, 1934. Rita Abatzi (vocals), Lambros Savaïdis (kanonaki) and Dimitris Semsis (violin). The word “Αμάν” (Aman) is an expression of despair and frustration and used in Greece and the Near/ Middle East. The expression “μαύρη γή” (black earth) represents not only death, but also exile in a foreign land, such as the kind experienced by Abatzi and the thousands of Greeks which escaped from Smyrna and Asia Minor.


_______________

1 comment:

mahtab keransheh said...

برای مینو و برای دلتنگی و سوگ
مرسی برای این سطرهایی که حسابی شعرند ودلم برایشان تنگ بود.اما به امید روزهایی بهتر برای بانوی شاعر.