Monday, November 1, 2010

Nosrato lah Masoudi

_______________


نصرت الله مسعودی

______________________


کم سن وسال بودن که ایجاد مصونیت نمی کند!ه
درخصوص نپذیزفتن جایزه ی شعرنیما



گمان می کنم تناقض درگفتارو رفتاروکردارابنای بشرچیزتعجب برانگیزی نباشد.البته این معضل به بواسطه ی ساز و کارهای فرهنگی وسیاسی درکشورهای مختلف بسامدش متفاوت و گاهی خیلی متفاوت است. اهل هنرهم چون بنی ِآدم اند نمی توانند ازاین آسیب مبرا باشند. گاه فاصله زمانی ِبعید دو کنش متناقض می تواند تناقض را توجیه کند. به مثل سیاستمداری که سی سال پیش درخصوص دمکراسی و مردم سالاری، نگره ای مردم سالار و مردم مدار نداشته است،اگر پس از گذشت چندین سال ، وخواندن و دیدن و کسب تجربیات بی واسطه و با واسطه ازآن باور روی گردان گردد و از پس مردم را صغیر نپندارد، تناقض افعال فاصله مندش قابل توجیه است. بیشترمواقع آموزش ودستیابی به راهکاردرست حاصل آزمایش و خطا است. البته دربحث تغییر و دگرگونی کنشگر باید بین تغییر تاکتیکی مواضع که تظاهربه تغییر است و بین تغییرکیفی که حالتی اصیل دارد تفاوت قایل شد. روند تحول کنشگر ومواضع او در موقعیت های مختلف می تواند تا حدود زیادی به فهم اصالت این دگرگونی که از چه نوعی است کمک کند. شعرا و نویسندگان وبه طورکلی اهل هنرهم ازاین قاعده مستثنا نیستند. ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هه
بوده اند بسیاری از شعرا که درآغازکارشاعری شان کلاسیک سرا بوده اند اما بعد پس ازآشنایی با شعرنو وامکانات آن، ازسرای کلاسیک کوچیده و به سمت وسوی موج های متفاوت رفته اند. درقصه نویسی معاصرهم این دگرگونی دربین اهل قصه کم نبوده است. تغییر و به تبع آن دگربینی ، دگراندیشی و نو به نوشدن جوهرکلیه ی موجودات و به ویژه آدمی ست. اگرجزاین بود ما هنوز به جای رساندن نامه هایمان به آنسوی دینا درکسری از ثانیه، باز می بایست برای کفترنامه بربا تمنا ترانه می خواندیم. اما تغییرات ناگهانی که حالتی امپرسیونیستی دارد، اگردستاورد و حاصلِ سبک وتکنیک نقاشان امپرسیونیست و آنهم درخصوص چند وچون نور درپدیده نقاشی نباشد دردیگر مسایل هنری تأمل برانگیز می شود. و می شود گزاره هایی که شاعرنامدار آقای سید علی صالحی در بخشی ازمصاحبه با خبرگزاری ایلنا بیان کرد. مصاحبه را که خواندم قسمتی ازآن را بسیاردقیق و روشنگرانه یافتم.به مثل او بدرستی گفته بود : « انسان ایرانی این همه درغگو نبوده است» دروغ برآیند زیرساخت هایی است که راستگویی را بر نمی تابد. او بدرستی گفته بود: « مردم با آبروی ما گرسنه اند ، با سیلی رخسارخود را سرخ می کنند. » درصد بیکاری و بیکاری پنهان و سیاه کاری، مهرتأییدی است بردردمندی ِجان کاهنده ی اودراین خصوص. اما ناسازمندی برخی گفته های صالحی - البته به گمان من- آنقدر پرابهام بی ارتباط و به دورازتحلیل منطقی بود که مرا واداشت ازصالحی سووالاتی داشته باشم . البته پیش از طرح آن سووال ها باید عرض کنم که این حق مسلم هرهنرمندی است که به هر دلیل ازدریافت جایزه ای اجتناب کند. اگریادمان مانده باشد ژان پل سارتر درسال 1964 از دریافت جایزه نوبل ادبی امتناع کرد. و یا مارسل رایش رانیسکی منتقد برزگ آلمانی که او را پاپ ادبی آلمان لقب داده اند درسال 2008 جایزه ی کانال 2 تلویزیون آلمان را نه تنها نپذیرفت بلکه ضمن شرکت در مراسم، نظرات انتقادی اش را نسبت به برنامه این شبکه اعلام داشت. بعد آن هم کسی سعی نکرد با آسمان و ریسمان کردن وجهه ی ادبی او را مخدوش کند. و می دانیم که رانیسکی به دریافت جوایززیادی از جمله جایزه گوته ، مدال افتخاری لودویک بورن، جایزه معتبرپادشاهی هلند و...نایل آمده است. البته شرایط ما به لحاظ فرهنگی با شرایط آلمان متفاوت است. وشاید همین مساله مرا واداشت در خصوص جایزه شعرنیما و حواشی آن چند جمله ای بنویسم. دراینجا آنچه برای من اهمیت دارد دقت نظرو مسوولیتی است که افراد مرجع که هنگام مصاحبه می بایست ازخود نشان دهند ،چراکه گزاره های اینان برای آنهایی که از این رفرنس ها الهام می گیرد گاه در حد فتواست. نباید ازیاد برد که منطق بحث درباره ی شعربا منطق سرایش شعربسیارمتفاوت است. شاید به قول نظامی گنجوی خطاب به پسرش که می گوید: " درشعر مپیچ و درفن او /چون اکذب اوست احسن او/ این اکذب با منطق شعرهمخوانی داشته باشد، اما دربیان آنچه درباره شعرگفته می شود هرگونه مسامحه در گفتار وارتباط مخدوش بین گزاره ها ممکن است به صورت پیراهن عثمان درآید. ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هه
خبرنگارایلنا ازجناب صالحی می پرسد: « چرا جایزه نیما را نپذیرفتید؟» صالحی می گوید: « من می خواستم به نفع نسل های بعدی کناربروم . من جایزه ام را سالهاست ازدست مردم گرفته ام .» تا اینجا باید بزرگواری صالحی را ستود، چون کناررفتنش را می شود فرصتی دانست که وی بزرگ منشانه در اختیاردیگران می گذارد.اندیشه ی حاکم براین رویکرد ، نشانی است از رواداری برای نو آمدگان و ستودنی ست. این گفته ی هم که : « من جایزه ام را سالهاست از دست مردم گرفته ام » گزافه نیست. اکثرخوانندگان شعر،کارهای صالحی را دوست دارند. وهمین که کتاب هایش به چاپ های متعدد می رسد به نوعی برای او دریافت جایزه از دست مردم به حساب می آید. اما در ادامه این گفت وگو، تلخی طنز زمانی چهره می نماید ، که حرف های بعدی صالحی درتناقضی سخت ناسازمند برآیند تصورات خوش خواننده را درخصوص مواضع انسانگرایانه ا ی که عرض کردم به باد هوا می دهد. صالحی درادامه ی پاسخ ا ش به خبرنگار ایلنا به صورتی تحقیرآمیزاضافه می کند: « دیگر برای خودم چیزی نمی خواهم ، خاصه این جوایز وطنی که بیشتربه حبه قند می ماند تا انگیزه ای درخور». جناب صالحی! می دانیم که جایگاه رفیع نیما برای شما محل تردید نیست وباز می دانیم آنگونه که شاعرگرانمایه سرکارخانم جدیری گفته است شما د نبال کله قند نیستید. تنها می ماند تیم برگزارکننده جایزه شعرنیما که من فکر می کنم آنچه سبب اغتشاش در گفته هایتان شده همین مساله است که شما به هرعلت نمی خواهید درباره اش صحبت کنید. و البته هیچ ایرادی هم برآن مترتب نیست. اگرهمه گفته های شما را بشود باور واقعی شما تلقی کرد آیا این حبه قند به زهرطعن وتسخر آمیخته چه میراثی است که می خواهی برای نسل های بعدی بجا بگذاری؟ صالحی اضافه می کند : « باید مراقب بود و به نیت های مخفی درپس وپشت بعضی از جوایز حبه قندی دقت کرد. [...] گاهی نشانه هایی می بینم که تن ام می لرزد.» یکی ازاصولی که اهل سیاست وسیاست ورزی سخت به آن پایبندند مصلحت گرایی است. اما صالحی که نشان داده است شاعری انسانی و اجتماعی است و هستی هنری خود را هرگزآنقدرلاغرنکرده است که متناسب با دوخت فابریک کت و شلوار دسته های سیاسی ، گروه ها و احزاب!!! باشد چرا مصلحت را به گوشه ای پرت نمی کند تا به همان مردمی که به او جایزه داده اند بگوید ازکدام نشانه ها تن اش لرزیده است ؟ چرا از نیات مخفی پس وپشت جوایزحبه قندی رمز گشایی نمی کند؟ البته شاید رمزهم گشایی کرده باشد اما توجه من مرس ها را درست معنا نکرده است. به هر صورت درخصوص موضعی که صالحی برای توجیه نپذیرفتن جایزه ی شعر نیما اتخاذ کرده پرسش هایی پدید آمده است که آن مصاحبه نه تنها دوستداران ایشان را مجاب نمی کند بلکه برمبهماتی که می بایست گره کورشان باز شود گره های محکم تری نیز اضافه گشته است . مثلاً آیا درپیدایش چنین شرایط " شرف شکنی" نیما مقصر بوده است یا هیأت داوران جایزه، یا آن حبه ی قند. البته او حق دارید سکوت کند اما شاید درست تر آن باشد که اگرکد یا کدهایی از نیات بد برگزارکنندگان این جایزه ویا جایزه ها دارید اعلام کند که تا روشنگری ایشان مانع و رادعی باشد که صاحبان احتمالی نیات پسله ای نتوانند آن نیات را ازاین پس عملیاتی کنند. جناب صالحی راستی چرا به گمان شما « دادن جایزه و گرفتن آن یعنی تأیید شرایط ، وشرم آوراست .» به عنوان فاکتور یا فاکتورهایی مؤثرمگرجایگاه کارکردی این جوایزحبه قندی درایجاد وضعیت موجود کجاست؟ شما گفته اید که « شجاعت اخلاقی حکم می کند اندکی هوشیار باشیم وتحلیل درستی ازشرایط به دست بدهیم.» من هم به اقتضای همان شجاعت اخلاقی سووالات بالا را مطرح کردم که شاید به کمک شما به تحلیل درستی برسیم. یکی دو گله هم دارم از جناب علیشاه مولوی که به پس ازامتناع ِ صالحی از دریافت جایزه ی نیما، به عنوان جوابیه خطاب به سید علی صالحی و خوانندگان در مصاحبه ی خود مطرح نموده اند- البته شاید گله ها بیجا باشد- مولوی می گوید : « این که سیدعلی صالحی جایزه اش را از دست مردم گرفته ، ادعای سنگین و بزرگی است. حتا شاملوهم با آن جایگاهی که داشت چنین ادعایی نکرد اگرمبنای این موضوع را اقبال مردم ازشعرهایش عنوان می کند پیش از او کسان دیگری مثل مریم حیدرزاده این جایزه را گرفته اند.» جناب مولوی آیا شما مؤلفه های زیباشناختی شعرسیدعلی صالحی و نیزاقشاری که شعرصالحی را می خوانند با وضعیت مریم حیدرزاده همسان می پندارید ؟ راستی مطرح ساختن چنین قیاس مع الفارقی نوعی دهن کجی به مسایل جدی نیست؟ آیا قیاس شما این مساله را القاء نمی کند که ما بگاه دلخوری ازهمدیگر، دست به یخه ی مروت و انصاف ِ خویش هم می شویم ؟ سال چهل وهفت درعرض یکی دوسال " اشک مهتاب" مرحوم مهدی سهیلی که جایگاه اشعارش هم بر اهل فن پوشیده نیست، چهاربار ودر پانزده هزارنسخه به چاپ رسید.آیا به اعتباراین اقبال که سطحی ترین احساسات پسرکان و دخترکان آن روزگاررا به جهات خاصی تحریک می کرد اورا شاعری انسانگرا ومردمی تلقی می فرمایید؟ وآیا درمقام قیاس می شود او را با برخی شاعرانی که درهمان سالهای به لحاظ نوآوری و عناصرزیباشناختی واقعاً شاعر بودند وبه علت ذائقه ی فرهنگی مردم در آن برهه کارشان چون سهیلی نگرفت مقایسه کرد؟ البته من برای خانم حیدرزاده احترام قائلم و براین گمانم که هرکس می تواند برحسب توانش کاریا کارهایش را ارائه کند.اما زیباشناسی هم حساب وکتاب خودش را دارد. و هم اعتقاد دارم به جای هیچ هنرمندی نمی شود اندیشید و برای اجرای کارهایش دستورالعل صادرکرد. اعجاب برانگیز ترین قسمت از حرف های مولوی که خود نیز داور جشنواره نیما بوده است این گفته هاست که : « مجموعه شعر"انیس آخرهمین هفته می آید" صالحی را چهاربار خواندم و به او تبریک گفتم که این کارش با بقیه ی آثارش متفاوت است.[.....] درعین حال به دلیل فقر اندیشه وبی بهره بودن ازتکنیک اجرایی متناسب با فضای شعرکارفوق العاده ای نبود.» جناب مولوی می فرمایی این کتاب با فقر اندیشه دست به گریبان بوده است. می فرمایی این کتاب بی بهره بوده است ازتکنیک اجرایی متناسب با فضای شعر، پس برای چه به صالحی تبریک گفته ای. کتابی که شعرهایش خوب اجرا نشده و فقراندیشه آن را به برهوتی تبدیل کرده باشد چگونه می تواند به دریافت جایزه نیما نایل شود. ممکن است بفرمایید قضاوت نسبی بوده است. اما برگزیده اول که کارش با چنین کاستی هایی مواجه باشد دیگر تکلیف بقیه ی کارها مشخص است. درچنین وضعیتی داوران می توانند اعلام کنند به علت نازل بودن سطح آثار، هیأ ت داوران برگزیده ای ندارد. البته آنچه من می گویم صرفاً براساس گفته های شماست وگرنه من هنوز کتاب " انیس ..." را نخوانده ام و احتمال می دهم به یافته های شما نرسم اما نمی توانم ازاین همه تناقض دچار ترس نشوم. آن بالا ازتغییرات امپرسیونیستی حرف زدم. ومی بینید هم در گفتار صالحی با این پدیده مواجه ایم و هم درگفتار وکردارشما... صالحی می گوید: « البته که دفاع می کنم از جایزه ازتشویق ، ازایجاد سبب و راه بویژه برای نسل جوان ترها. » گمان می کنم می شود جای جوانترها" دیگران" را گذاشت که اگرصالحی به اصل جایزه اعتقادی نداشته باشد دیگرچه فرق می کند جایزه به چه کسی با چه سن وسالی برسد؟ اگردادن وگرفتن جایزه شرف شکن است ، کم سن وسال بودن که ایجاد مصونیت نمی کند. می شکند نه؟ درپایان گفته باشم که هم سید علی صالحی را دوست دارم وهم علیشاه مولوی را. وامیدوارم آنچه را عرض کردم درد دل یک دوست تلقی بفرمایید. ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هه


__________________


Baby Love- Diana Ross & the Supremes


___


No comments: