Saturday, January 1, 2011

Mahnaz Talebitari

__________________


Osamu Suzuki - Clay figure- stepping out, 1973
_____________

مه ناز طالبی طاری

و آخرین کلاغ پرید

و آخرین کلاغ پرید... بال در بال... پارو زد و گُم شد... در گودیِ تاریک... در آسمانی که نبود... و زمان... تنهایی را... از تمامیِ ساعت ها شُست... و شن بادِ شبکور... پنجه شد و... ناخن بر پنجره های مصلوب کشید... و نگاه ها همه آویختند... از آسمانی که تهی بود و بایر بود... و رگه های خیسِ نوری کال... نعره شدند... در پیِ ماه... و دریدند... ابرهای وَرَم کرده را... که سیاه بودند و خونین نیز... و شکافتند... پرده های میانِ آسمان و زمین را... و خدا نگفت... تا روشنایی بشود... و دستانِ دعا درهم شکستند... و شامی نبود... و نه صبحی... تنها اشکالی غریب... در هم لولیدند و... قد کشیدند تا زیرِ چشم ها... و ویرانی سرمستی کرد و... رنگ مُرد... و ماهی ها سنگ شدند... در سردابِ چشمه ها... و آبها پر نشدند... به انبوهِ جانوران... و پرندگان سر باز زدند... از پرواز... و خدا می دانست... که نیکو نیست... و فریادهای لرزان... تا بابِل رفتند و... بی خود... بازگشتند... و برج ها فروریختند... و انسان هرگز خدا نشد... در آرامشی... که هرگز نبود... و نه هیچ هفتمین روزی... تنها لحظه ای... از آنجا که پیشتر... چیزی شبیهِ قلب... در آن خانه کرده بود... صداهایی سنگین و دور... نامِ تو را گفتند... گویی... در زبانی غریب... و من بودم... که در باغ ایستاده بودم... بی صورت و عریان... چونان صلیبی معلق... در ابدیتِ احتضار... و کلاغ ها... کلاغ های هرگز بودند و... باغ ها... باغ های واژگون... و شب... فرو می شد... در جسمی لزج... که دیگر نبود... و زمین... هرگز به خود باز نگشت...ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه


_______________________



Pergolesi: Stabat Mater - Quando Corpus Morietur 4:58

Margaret Marshall | soprano & Lucia Valentini Terrani | contralto

Claudio Abbado: London Symphony Orchestra

Pergolesi: Stabat Mater Classical


________

No comments: