Saturday, October 1, 2011

Hassan Alizadeh

___________________


Paul de Noojier
__________
حسن عالیزاده
خانه ای بّر ِ الهیه

کلاه های زنانه
حواس ما را یک لحظه پرت کردند
در ین اتاق که دیوار پوش های اطلس گلبهی دارد
و یک دریچه کوچک که رو به رودخانه باز می شود
که انعکاس بنای دو اشکوبه سفید در آن نبود
و قلوه سنگ ها کبود نمی زد
در اتاق باز بود همان لحظه ورود
و حال کیپ شده است
سرشبی که به این خانه آمدیم
در اولین اتاق- همین جا-ه
کلاه های زنانه- چه دلربا-ه
حواس ما را یک لحظه پرت کردند
وبعد بیدها فقط بودند
که ریز نقش و پرپری و لّخت
نه ملتفت نشدیم
کلاه های زنانه چگونه غیبشان می زد
و یا که بیدها به مرور زمان
چگونه شکل کلاه های زنانه گرفته بودند
نه یادمان نمانده چه وقت آمدیم
وکارمان چه بودو انگیزه
و یا چه شد که نخنما شد اطلس دیوارپوش ها
به رقت آمدیم شاید از توازنی که در تعلق و تقلید بود
واستحاله اشیا
دریچه را که قلوه سنگ خرد میکند
به ناگهان جریان هوا
و هر چه پخش و پلا می شود
و نا پیدا .ه


_________________

No comments: