Sunday, January 1, 2012

Leila Hekmat Nia

______________________


The Blood of the Revolutionary Martyrs Fertilizing the Earth-Diego Rivera
______________
لیلا حکمت نیا
از این شهر به آن شهر
بفهم !ه
از این گریه های مادرم
جایی که در خانه پر نشده را به دیگری اضافه کردم
ه"عذابت دردی نبود تا دوری ات عذابم شد که دردی بود"ه
زیر و رو شده ی بافته های این همه حرف...وطنم شد
جهت عقربه ها با امضای من باید می چرخید
اما دیر می رسم به نوشته هایی که تا مچ دستم فاصله دارد
می دانم وقتی الگوی قلب تو اوجی ندارد ،قصه ای ساخته نمی شود هرگز
می شود با تو راه بروم فقط سایه ام راه به راه بیاید ...پرت از این همه سنگ!
ه
نسبت خونی ام برسد به رگی که وسط میدان فواره کرد؟ه
این کوچه خاکی دارد که به احترام شما بلند می شود / شد ؟ه
هیس...ه
برای زنده ماندن لای دندان چفت شده هم می توان رگ به رگ برید
از این بریدگی می توانی ادامه بدهی
ه"چقدر تا اینجایم بریده باشم ،خوب است ؟"ه
ببین! چند نفرم تن داده اند به مرده شوری که یکه تازی دارد
ببین ! چند نفر از این چاقوی دسته بریده ... های نفس کش ش ش ش !
ه
کاش ...کاش تاریخی بودی که پشت سر گذاشته ام ...با درد
.
.
ساعت هنوز می دوید من اما خلاف عقربه ها دست از کار شستم
از کار... افتاده ام
از کار افتاده یعنی این هوا بلندی را باید به جان خرید
زمین هنوز شروع خالی اش را با من می چرخید / مرشد کم نمی آورد
آنقدر دور گرفتیم تا از این دایره بزنم بیرون
تو آواز بعدی باش در این نوار که شروع خالی اش منم
گرفته دور تا دور ما را درد ... ما لای دندان هستیم باور کنید
اگر کوهی که پشتت بوده بریزد دیگر چه فرق می کند آتش فشان با فواره همین میدان رو به رو...؟
ه
"کوه من بودم که از هم می پاشیدم "ه
بیا و با همین قصه ای که ساختم بساز! با اولین پیراهن یقه دارت...دهقان کتاب های من
وقتی باید یقه یک نفر را بگیرم و خودم را رها کنم
هم قطارهایم سیفون را کشیدند و پیاده شدند از این راهی که می روم
تصویرم لای بوته ها تبدیل به کانگرو می شد
یواش یواش برای دردها مادری کردم
اما صدای انسان های زیادی را در آورده ام
.
.
.
برمی گردم به گم شدنم
با حوصله ای که حتی نمی تواند دنباله ی آخرین دعوا را بگیرد ...
ه
گناه ما ساختن پل بود در جایی که باید شباهت ها را حفظ می کردیم ...فقط
بیا عقلمان را روی هم بگذاریم ...ببین
کسی پیدا می شود بعد مرگم
شکم ها را در بیاورد از عزا تا اذان ظهر؟
ه
تفهیم کن برای چه کسانی تب کرده ام ...تفیهم کن
حالا من مانده ام و این همه ...ه
ما هنوز لای دندان ها گیر کرده ایم ...باور کنید
______________

No comments: