Tuesday, May 1, 2012

Sadeq Hedayat

_______________ 

م. فرزانه
______________________
عنکبوت گویا
کان- 15 سپتامبر 1994
در «آشنایی با صادق هدایت» نه تنها هر چه توانسته بودم کوتاه آمده بودم، بلکه بسیاری از گفتگوهای مفصل خودمان را بروز نداده بودم. از جمله این موضوع ها استمناء بود. در این زمینه بارها بحث کرده بودیم. من تازه این راه لذت را کشف کرده بودم و هر وقت به علتی دچار عصبانیت شدید یا تأثر می شدم جلق می زدم. مثلا وقتی که شوهر دختر عمه ام به طرز فجیعی مرد ( ابتدا گفتند دیوانه شده است و بعد خبر شدیم که ناگهانی مرد و گفته شد خودکشی کرده است.) رفتم توی اتاق مدتی گریه کردم و بعد جلق زدم. نیز یک روز همسایه مان به گربه ولگردی اجر پرت کرد، بعد از اینکه فریاد دلخراشی کشیدم رفتم و جلق زدم. همچنین، موقعی که درس حفظ می کردم، اگر تو کله ام فرو نمی رفت جلق می زدم، آرام می شدم و می توانستم به کارم ادامه بدهم.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
همه اینها را برای هدایت تعریف می کردم و او هم از حالات خودش و محاسن این عمل می گفت. ضمنا ایرادی داشت: " تنها عیب جلق این است که وقتی کارت تمام شد و آبت امد دچار دِسیلوژن*  می شوی، می بینی لذتت موهوم بوده است." آن وقت برای همدیگر روشهای خودمان را نقل می کردیم و گاهی خنده دار می شد. مثلا اینکه من توی جوراب یا پرتقال ( بعد از در آوردن هسته هایش) جلق می زنم. هدایت بهترین روش را زیر دوش می دانست. دوشی که آبش حرارت بدن را داشته باشد و روی بدن بی فشار بلغزد و با دست تمام زیر لنگش را نوازش کند. در این جور مواقع بود که تمایل به همجنس بازی او آشکار می شد و من به روی خودم نمی آوردم.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
اما اینکه آیا هدایت«بچه باز» بود برایم معما باقی مانده است. زیرا رفتارش بیشتر شبیه کسی بود که چون به زن ها نزدیک نمی شد می خواست با ادای همجنس بازی وضع خودش را توجیه کند. اعترافاتی که در بوف کور هست نشانه ضعف جنسی اوست که حتی در اغذیه خوردنش محسوس بود. از گوشت می هراسید و به شوخی به چلوکباب می گفت جلو کباب.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
سارتر نقل می کند که از بعضی خوراک ها بدش می امده است و از گوجه فرنگی نام می برد. گوجه فرنگی به کس شبیه است. وقتی اعتراف می کند که از نوازش سر و سینه زن بیشتر خوشش می آمده تا بنداز با زن، در واقع نشانه حذر کردن از کس زن است. در زندگی هدایت هم این موضوع جلب توجه می کند. هر آینه خاطرات بندازش را به یاد بیاوریم که از پوست وسط کس زن وحشت کرده روی کیرش الکل می ریزد و از شدت سوزش خودش را توی برف پرتاب می کند. می توانیم تا اندازه ای به شباهت گوشت با « دهان بی دندان زن» ( به قول ماریز شوازی پسیکانالیست) پی ببریم.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
عنکبوت گویا، پاریس 1996

* désillusion
______________

No comments: